هوایت سرشار است
از بوی بهار نارنج و گل گندم
دز رودت زلال و صاف و روان
یادت یاد یاران
شبی
دستی، دانه دانه همه ی ستارگان آسمان را چید
و بر سرت ریخت
من هرگز
خاطره ی دوستان و هزاران لاله ی پرپر شده را از یاد نبرده ام
و نخواهم برد
من از اعماقت تا آن سوی دنیا
پلی زده ام
بین بودن و شدن
در یکی از کوچه هایت
گم کرده ام
اما من هنوز
به یاد آواز کوچه هایت
که سالها بر گوشم رسیده دلشادم
نظرات شما عزیزان:
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات